یک پیام زیبا از کشیش رافی شاه وردیان عزیز
هنگامی که خداوند با این کلام با ابراهیم تکلم نمود، او نود و نه ساله بود، و البته با شکستن سکوتی سیزده ساله. و این به آن معناست که مردی در این سن و سال، و با کولهباری از تجربیات روحانی نیاز داشت که بشنود که خداوندْ قادر مطلق است. چقدر امروز ما به شنیدن و ایمان داشتن به این پیغام نیاز داریم. این که «قادر مطلق» بودن خودمان را کنار گذاشته و بر قدرت خداوند توکل کنیم. همچنین او از زبان خداوند شنید که «پیش روی من بخرام و کامل شو». تصور کنید به مردی نود ونه ساله گفته شود که «کامل شو». آیا چنین گفتهای تعجبآور و یا حتی کمی خندهدار نیست؟ اگر مردی در آن سن و سال، و در حالی که سالیان متمادی با خداوند راه رفته بود، به چنین پیغامی نیاز داشت، چقدر بیشتر من و تو باید طریق کاملیت را در پیش گرفته و از این کلام اطاعت کنیم. ما در طریق تشابه به مسیح قدم بر میداریم، اما هنوز کامل نشدهایم. هنوز صورت خداوند بهطور کامل در زندگی ما منعکس نشده است. هنوز چیزهای زیادی برای فراگیری وجود دارد. ابراهیم در حالی که به روی در افتاده بود این سخنان را پذیرفت و برکات خداوند به طرز کاملاً جدیدی بر زندگیاش جاری گشت. پس از آن بود که اسحاق یعنی «خنده» در زندگی او متولد شد. حال، نوبت توست. ببینیم تو چه می کنی.
یک پیام زیبا از کشیش رافی شاه وردیان عزیز
هنگامی که خداوند با این کلام با ابراهیم تکلم نمود، او نود و نه ساله بود، و البته با شکستن سکوتی سیزده ساله. و این به آن معناست که مردی در این سن و سال، و با کولهباری از تجربیات روحانی نیاز داشت که بشنود که خداوندْ قادر مطلق است. چقدر امروز ما به شنیدن و ایمان داشتن به این پیغام نیاز داریم. این که «قادر مطلق» بودن خودمان را کنار گذاشته و بر قدرت خداوند توکل کنیم. همچنین او از زبان خداوند شنید که «پیش روی من بخرام و کامل شو». تصور کنید به مردی نود ونه ساله گفته شود که «کامل شو». آیا چنین گفتهای تعجبآور و یا حتی کمی خندهدار نیست؟ اگر مردی در آن سن و سال، و در حالی که سالیان متمادی با خداوند راه رفته بود، به چنین پیغامی نیاز داشت، چقدر بیشتر من و تو باید طریق کاملیت را در پیش گرفته و از این کلام اطاعت کنیم. ما در طریق تشابه به مسیح قدم بر میداریم، اما هنوز کامل نشدهایم. هنوز صورت خداوند بهطور کامل در زندگی ما منعکس نشده است. هنوز چیزهای زیادی برای فراگیری وجود دارد. ابراهیم در حالی که به روی در افتاده بود این سخنان را پذیرفت و برکات خداوند به طرز کاملاً جدیدی بر زندگیاش جاری گشت. پس از آن بود که اسحاق یعنی «خنده» در زندگی او متولد شد. حال، نوبت توست. ببینیم تو چه می کنی.